گل در آب انداختنلغتنامه دهخداگل در آب انداختن . [ گ ُ دَاَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از فتنه و هنگامه ٔ تازه برپا کردن . (آنندراج ). رجوع به گل در آب افکندن شود.
گل در آب انداختنلغتنامه دهخداگل در آب انداختن . [ گ ُ دَاَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از فتنه و هنگامه ٔ تازه برپا کردن . (آنندراج ). رجوع به گل در آب افکندن شود.
گل در آب افکندنلغتنامه دهخداگل در آب افکندن . [ گ ُ دَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فتنه و شورش انگیختن . فتنه برپا شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 262). رجوع به گل در آب انداختن شود.
گل به آب انداختنلغتنامه دهخداگل به آب انداختن . [گ ُ ب ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) همان گل به آب دادن است . مثل برای کسی است که عمل تازه و حرکت زشتی از خود نشان دهد. فتنه ٔ تازه برپا کردن . مما ی
آبفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ