دریچۀ آشپزخانهserving hatchواژههای مصوب فرهنگستاندریچهای در دیوارِ بین تالار و آشپزخانه برای انتقال غذا و ظروف از آشپزخانه به تالار
دریچۀ دولتیbileaflet valveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دریچۀ برسازهای و مکانیکی قلب که دو نیمدایره آن را باز و بسته میکنند
دریچۀ برگشت دودexhaust gas recirculation valveواژههای مصوب فرهنگستاندریچهای که برگشت دود را به جریان ورودی مخلوط هوا و سوخت امکانپذیر میسازد
دریچۀ ترازهballast portواژههای مصوب فرهنگستاندریچهای برای پر یا خالی کردن ترازههای شنی و قلوهسنگها در شناورهای کوچک
دریچۀ جوّatmospheric windowواژههای مصوب فرهنگستانگسترهای از طولِموجها که در آن گازهای جوّی بهنسبت، کمترین تابش زمینی را جذب میکند
کفلغتنامه دهخداکف . [ ک َف ف / ک َ ] (ع اِ) پنجه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ) (مهذب الاسماء) (زمخشری ) (غیاث ). دست ، یا دست تابند دست ، گویند «مد الیه کفَ
دریچۀ دولتیbileaflet valveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دریچۀ برسازهای و مکانیکی قلب که دو نیمدایره آن را باز و بسته میکنند
دریچۀ زیستساختیbioprosthetic valveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دریچۀ برسازهای قلب که از بافتهای زیستی، بهویژه بافتهای خوک، ساخته میشود