دریچۀ آشپزخانهserving hatchواژههای مصوب فرهنگستاندریچهای در دیوارِ بین تالار و آشپزخانه برای انتقال غذا و ظروف از آشپزخانه به تالار
دریچۀ دولتیbileaflet valveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دریچۀ برسازهای و مکانیکی قلب که دو نیمدایره آن را باز و بسته میکنند
دریچۀ برگشت دودexhaust gas recirculation valveواژههای مصوب فرهنگستاندریچهای که برگشت دود را به جریان ورودی مخلوط هوا و سوخت امکانپذیر میسازد
دریچۀ ترازهballast portواژههای مصوب فرهنگستاندریچهای برای پر یا خالی کردن ترازههای شنی و قلوهسنگها در شناورهای کوچک
دریچۀ جوّatmospheric windowواژههای مصوب فرهنگستانگسترهای از طولِموجها که در آن گازهای جوّی بهنسبت، کمترین تابش زمینی را جذب میکند
کفلغتنامه دهخداکف . [ ک َف ف / ک َ ] (ع اِ) پنجه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ) (مهذب الاسماء) (زمخشری ) (غیاث ). دست ، یا دست تابند دست ، گویند «مد الیه کفَ
دریلغتنامه دهخدادری .[ دَ ] (اِخ ) (زبان ...) زبان فارسی رسمی معمول امروزه . (یادداشت مرحوم دهخدا). زبان فارسی که نوشتن و سرودن بدان پس از اسلام در ایران رواج و رسمیت یافت .در
مطبخیلغتنامه دهخدامطبخی . [ م َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به مطبخ . آنچه مربوط به آشپزخانه باشد. || باورچی . (غیاث ). آنکه طعام پزد. (آنندراج ). این انتساب طباخی است و عمل آن را افاد
خانهلغتنامه دهخداخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنو
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ناگری . شیخ ابوالفضل بن شیخ مبارک بن شیخ خضر از رجال دولت هندوستان و علمای آنجا در عهد اکبرشاه بابری (957 - 1011 هَ . ق .). ا