دریبلفرهنگ انتشارات معین(دِ) [ انگ . ] (اِمص .) = دریبلینگ : پیش بردن و عبور دادن توپ با ضربه های آهسته و در فاصله های کوتاه با استفاده از مهارت های ش خصی از مقابل بازیکن تیم مقابل .
دریبلغتنامه دهخدادریب . [ دُ رَ ] (اِخ ) ابن عیسی بن حسین خواجی ، از امیران صبیا در یمن . متوفی 1003 هَ . ق . رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 16 و العقیق الیمانی شود.
دروازهفرهنگ انتشارات معین(دَ زِ) (اِمر.) 1 - در بزرگ ، درب . 2 - جایی در دو سوی میدان فوتبال و برخی بازی های دیگر که بازیکنان می کوشند توپ را در آن وارد کنند.
دروازهلغتنامه دهخدادروازه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ترجمه ٔ باب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطلق «در» در تداول : ز دروازه بیرون نهادند پای زبان بسته از گفته هر یک بجای . فردو
دروازه بانلغتنامه دهخدادروازه بان . [ دَرْ زَ / زِ ] (ص مرکب ) حاجب . بواب . (آنندراج ). دروازه وان . دراب . (یادداشت مرحوم دهخدا). پاسبان دروازه . (ناظم الاطباء) : مانا که هست گردون