دریای نیللغتنامه دهخدادریای نیل . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) رود نیل ، و آن دو شعبه دارد، نیل ازرق (آبی ) و نیل ابیض (سفید) : بزد مهره بر کوهه ٔ ژنده پیل زمین جنب جنبان چودریای نیل . فردوسی
نیلینلغتنامه دهخدانیلین . (ص نسبی ) نیلی . نیلگون . نیل فام . کبودرنگ . به رنگ نیل : بر سر دریای نیلین تیغ کافر روسیان بر جزیره ٔ رویناس و لنبران انگیخته .خاقانی (دیوان چ عبدالرس
نیللغتنامه دهخدانیل . (اِخ ) رود نیل مصر را گویند و معرب نیلوس می باشد. در دنیا نهری غیر از این یافت نشود که از جنوب به شمال جاری شود و همچنین نهری اطول از این هم نیست چه که طو
موسیلغتنامه دهخداموسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عمران ، پیغمبر معروف بنی اسرائیل علیه السلام به این معنی لفظ موسی مرکب است از «مو» و «سا» که به زبان سریانی اولی به معنی تابوت ، و دومی
برگردلغتنامه دهخدابرگرد. [ ب َ گ ِ رَ ] (فعل ) صورتی از برگیرد یا مخفف برگیرد. رجوع به برگرفتن شود : به نوک سنان برگرد ژنده پیل به تیغ آتش آرد ز دریای نیل .اسدی .
ابرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بالا؛ زبر.۲. بر: ◻︎ بزد نای رویین ابر پشت پیل / جهان شد ز لشکر چو دریای نیل (فردوسی۲: ۷۰۷).۳. به.۴. با.