دریای مغربلغتنامه دهخدادریای مغرب . [ دَرْ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) دریای مدیترانه . بحرالشام . بحرالروم : گاه گفتی که خاطر اسکندریه دارم که هواش خوش است و بازگفتی نه که دریای مغرب مشوش اس
دریای روملغتنامه دهخدادریای روم . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) بحرالروم . دریای مغرب . (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 146). دریای مدیترانه . دریایی میان سه قاره آسیا و اروپا و آفریقا. رجوع به مدیت
دریای مدیترانهلغتنامه دهخدادریای مدیترانه . [ دَرْ ی ِ م ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دریای مغرب . بحرالروم . دریای سفید. رجوع به بحرالروم ذیل بحر و به مدیترانه شود.
مغربلغتنامه دهخدامغرب . [ م َ رِ ] (اِخ ) (بحر...، دریای ...) بحرالشام . بحر المغرب .دریای ابیض . بحرالروم . دریای مدیترانه : ز خون دشمن او شد به بحر مغرب جوش فکند تیر یمانیش رخ
فاسلغتنامه دهخدافاس . (اِخ ) شهر مشهور بزرگی است بر کرانه ٔ دریای مغرب ، و بزرگترین شهر مراکش شمرده میشود. در بین دو کوه قرار گرفته و عمارات بلند در آن وجود دارد. سمت غربی آن ت
طنجةلغتنامه دهخداطنجة. [ طَ ج َ ] (اِخ ) شهری است بکرانه ٔ دریای مغرب . (منتهی الارب ). شهری است درجانب مغرب نزدیک بکوه قاف . (برهان ). شهری است در بن کوه قاف . (معرب تنگه ) نام