دریای روملغتنامه دهخدادریای روم . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) بحرالروم . دریای مغرب . (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 146). دریای مدیترانه . دریایی میان سه قاره آسیا و اروپا و آفریقا. رجوع به مدیت
احلب دیای رومیلغتنامه دهخدااحلب دیای رومی . [ اِ ل َی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به احلب دیا شود.
بحرانلغتنامه دهخدابحران . [ ب َ ] (اِخ ) دو دریای روم و فارس . و منه مجمع البحرین . (منتهی الارب ). || بحرالروم و بحرالاسود. (النقود العربیه ص 134).
دریای بزرگلغتنامه دهخدادریای بزرگ . [ دَرْ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) یا دریای فلسطین ، و آن دریای عظیمی است که فیمابین آسیا واروپا و افریقا واقع است و بدین لحاظ دریای متوسط خوانده می شود. ط
رومیةلغتنامه دهخدارومیة. [ می ی َ ] (اِخ ) رومیه . نام یکی از شهرهای مداین که ویران شده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رومیة المدائن . در فارسی رومیه گویند. (ی
جبلهلغتنامه دهخداجبله . [ ] (اِخ ) شهری است که یک جانب او دریای روم بود و سه جانب دیگر خرماستانها و زیتون بسیار دارد. (نفائس الفنون ).
جزیره ٔ قریسلغتنامه دهخداجزیره ٔ قریس .[ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) اندر دریای روم و گرد او سیصدوپنجاه میل است . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 23).