دریافتنیلغتنامه دهخدادریافتنی . [ دَرْ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل دریافتن . درخور اعتنا و توجه و فهم و درک و تدارک و تلافی و جبران : دریافتنی است غور این کاربرتافتنی است جور این بار. نظا
حسابهای دریافتنیaccounts receivableواژههای مصوب فرهنگستانوجوهی که مهمانان به مهمانخانه بدهکار هستند
دریافتندیکشنری فارسی به انگلیسیapprehend, compass, comprehend, dig, digest, discover, distinguish, fathom, feel, find, glean, grasp, nose, notice, perceive, plumb, realize, scent, see, unders
آبداریjuiciness, succulenceواژههای مصوب فرهنگستانکیفیتی دریافتنی مربوط به حس چشایی که ناشی از وجود آب در مادۀ غذایی است
حساب مشتریان اعتباریcity ledgerواژههای مصوب فرهنگستاندفتر روزنامۀ حسابهای دریافتنی مشتریان دارای اعتبار در هتل
اندریافتنیلغتنامه دهخدااندریافتنی . [ اَ دَ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل اندریافت . دریافتنی . قابل ادراک .(فرهنگ فارسی معین ) : دانستیم که شنوا و بیناست (صانع) و اندریابنده ٔ چیزهاء اندر یا