درگذشتنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مردن؛ درگذشتن.۲. پیشی گرفتن.۳. گذشت کردن؛ دست برداشتن؛ از گناه کسی چشم پوشیدن.۴. [قدیمی] گذشتن؛ رفتن؛ عبور کردن.
درگذشتنلغتنامه دهخدادرگذشتن . [ دَ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) گذشتن . به آن طرف گذشتن . عبور کردن . (ناظم الاطباء). رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). افاتة. انمحاص . انهواء. تجاوز. تجوّز.
درگذاشتنلغتنامه دهخدادرگذاشتن . [ دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) درگذاردن . گذشتن . عفو کردن . بخشودن . بخشایش . درگذشتن . صفح . تجاوز. آمرزش . اسجاح . (منتهی الارب ) : از ایشان گنه پهلوان
فواتلغتنامه دهخدافوات .[ ف َ ] (ع مص ) درگذشتن . (غیاث ): موت الفوات ؛ مرگ ناگهانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : آنچنان که بر سرت مرغی بودکز فواتش جان تو لرزان شود. مولوی
افراطفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاز حد درگذشتن؛ از حدواندازه تجاوز کردن؛ زیادهروی کردن؛ زیادهروی.