فرهنگ فارسی عمید
١. قورباغه؛ غوک: ◻︎ هرچند که درویش پسر فغ زاید / در چشم توانگران همه چغز آید (ابوالفتح: شاعران بیدیوان: ۳۷۶).٢. (اسم صوت) صدای قورباغه؛ آواز قورباغه٣. (صفت) ویژگی زخمی که درون آن پر از چرک باشد؛ ویژگی جراحتی که سر بههم آورده ولی در آن چرک جمع شده باشد؛ دمل: ◻︎ تا بنشکافی به نشتر ریش چغ