درویزهلغتنامه دهخدادرویزه . [ دَرْ زَ ] (اِ) درویژه . دریوزه و گدائی . (برهان ). گدائی . (جهانگیری ). گدائی کردن بردرها، چه یوز و یوزه جستجو و دریوزه به معنی جستجو از درها به دریو
دروازهفرهنگ انتشارات معین(دَ زِ) (اِمر.) 1 - در بزرگ ، درب . 2 - جایی در دو سوی میدان فوتبال و برخی بازی های دیگر که بازیکنان می کوشند توپ را در آن وارد کنند.
دروازلغتنامه دهخدادرواز. [ دَرْ ] (اِ) سؤال به کف . (ناظم الاطباء). دریوزه . || کوچه گردی گدایان . (ناظم الاطباء). و رجوع به درویزه شود.
درویژهلغتنامه دهخدادرویژه . [ دَرْ ژَ ] (اِ) دریزه . دریوزه . صاحب فرهنگ جهانگیری تصریح دارد که کلمه به ازاء عجمی (ژ) نیز آمده است ، اما شواهدی که از نظامی و امیرخسرو نقل کرده به
دریوزلغتنامه دهخدادریوز. [ دَرْ ] (اِ) به معنی دریوزه است که کدیه و گدائی باشد. (برهان ). به معنی رفتن به درها، و در اصل جستجوی در بوده زیرا که یوز به معنی جوینده وجستجو کننده و
دریوزهلغتنامه دهخدادریوزه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ) به معنی دریوز است که کدیه و گدائی باشد. (برهان ). آویختن از درها برای سؤال یعنی گدائی ، و دریوز و دریوزه به معنی جستجو کردن از د