ظفرقطورالغتنامه دهخداظفرقطورا. [ ] (اِ) شریف گوید: کلمه ای است سریانی . نام گیاهی شعری که بیشتر در اراضی سنگلاخ و کوهستانی و سواحل ماسه ای و هم در بیابانها روید با ساقی درشت و خشن و
فتیلهلغتنامه دهخدافتیله . [ ف َ ل َ / ل ِ ] (معرب ، اِ) معرب پلیته . پنبه و مانند آن که اندکی تافته در چراغ نهند و یک سر آن را که به برون سوی دارد میسوزندروشنائی دادن را. (یادداش
دعالغتنامه دهخدادعا. [ دُ ] (ع اِمص ) دعاء. حاجت خواستن . ج ، أدعیه ، دعوات . (از آنندراج ). استغاثه به خدا. استدعای برکت . تضرع . درخواست از درگاه خدا. (ناظم الاطباء). درخواس