درونستانلغتنامه دهخدادرونستان . [ دَ ن ِ ] (اِ مرکب ) معبد. || تابوت زراندود. || مقبره ٔ زراندود. (ناظم الاطباء).
صدای درونداستانیdiegetic sound, actual soundواژههای مصوب فرهنگستانصدایی که منشأ آن در تصویر (جهان داستان) یا بر روی پرده دیده میشود
دوآبلغتنامه دهخدادوآب . [ دُ ] (اِخ ) نام ملکی است درهندوستان که در میان دو رود واقع شده است ، و آنها گنگا و جمناست . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دوآبه .
زبارالغتنامه دهخدازبارا. [ زَ ] (اِخ ) موضعی است که گمان دارم از نواحی کوفه است و نام آن درداستان جنگ قرامطه در روزگار مقتدر آمده . (از معجم البلدان ). نهری است در دو فرسخی بغداد
ماخلغتنامه دهخداماخ . (اِخ ) مرزبان هرات . (از فهرست ولف ). که فردوسی قصه ٔ هرمزد و نوشیروان را از او شنیده و بنظم کشیده است . در شاهنامه درداستان جلوس هرمزد پسر نوشیروان گوید:
بیانهلغتنامه دهخدابیانه . [ ب َ ن َ ] (اِخ ) نام شهری است درهندوستان که نیل از آنجا خیزد و آن چیزی باشد که بدان چیزها رنگ کنند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). شهری در هند که نی
جنگوانلغتنامه دهخداجنگوان . [ ج َ گ َ] (اِخ ) نام شهری است درهندوستان . (برهان ) (ناظم الاطباء). شهری است بسیارولایت در هندوستان . (حدود العالم ). شهری است نزدیک رایسین و جندیری ج