دروزرافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاز گیاهان گوشتخوار یا حشرهخوار که دارای ۶ تا ۱۲ برگ پهن با دمبرگ دراز است و در سطح برگها کرکهای چسبناک و بلند وجود دارد و بیشتر در نواحی باتلاقی و نقاط سرد
درازراهلغتنامه دهخدادرازراه . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایذه بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، واقع در 57 هزارگزی باختر ایذه . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و راه آن مال
دروارانلغتنامه دهخدادرواران . [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در 24 هزارگزی شمال دژ شاهپور و 6 هزارگزی مرز ایران و عراق ، با 180 تن سکنه . آب
دروفرامانلغتنامه دهخدادروفرامان . [ دُ ف َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . کلمه ٔ دروفرامان مخفف دورود و فرامان است چون فرامان و قرای تابعه ٔ آن بین دو رودخا
مگس گیرلغتنامه دهخدامگس گیر. [ م َ گ َ ] (نف مرکب ) هر چیز که مگس را می گیرد و نگاه می دارد. (ناظم الاطباء). گیرنده ٔ مگس : لعاب عنکبوتان مگس گیرهمایی را نگر چون کرد نخجیر. نظامی (
درازراهلغتنامه دهخدادرازراه . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایذه بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، واقع در 57 هزارگزی باختر ایذه . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و راه آن مال
دروارانلغتنامه دهخدادرواران . [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در 24 هزارگزی شمال دژ شاهپور و 6 هزارگزی مرز ایران و عراق ، با 180 تن سکنه . آب
دروفرامانلغتنامه دهخدادروفرامان . [ دُ ف َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . کلمه ٔ دروفرامان مخفف دورود و فرامان است چون فرامان و قرای تابعه ٔ آن بین دو رودخا
بافَه گردگویش بختیاریبافه گرد (کسى که در صحرا به دروگرانچپق تعارف مىکند و در مقابل ازگندمهاى چیده شده به او مىدهند).