دروازه بانیلغتنامه دهخدادروازه بانی . [ دَرْ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) شغل و حرفه ٔدروازه بان . || (اِ مرکب ) خراجی که از ستور و غیره گیرند گاه عبور از دروازه . باجی که از واردبه شهری دم
دروازهفرهنگ انتشارات معین(دَ زِ) (اِمر.) 1 - در بزرگ ، درب . 2 - جایی در دو سوی میدان فوتبال و برخی بازی های دیگر که بازیکنان می کوشند توپ را در آن وارد کنند.
بانیلغتنامه دهخدابانی . (پسوند) (از: بان پسوند حفاظت + ی حاصل مصدر) این ترکیب تنها بکار نرود و بلکه «بان » به آخر اسامی درآید و اسم مرکب سازد و سپس یاء به آن اضافه شودو معنی مصد
دربندلغتنامه دهخدادربند. [ دَ ب َ ] (اِخ ) دربند شروان . باب . باب الابواب . نام شهر نزدیک شروان که آنرا باب الابواب گویند. (غیاث ). شهری است مشهور بر لب دریا از بناهای انوشیروان
عکلغتنامه دهخداعک . [ع َک ک ] (اِخ ) بانی و سازنده ٔ شهر عکه بوده است و ناصرخسرو نام او را در سفرنامه چنین یاد کرده است : من نفقه ای که داشتم در مسجد عکه نهادم و از شهر بیرون
ارگلغتنامه دهخداارگ . [ اَ ] (اِخ ) نام موضعی به زرنج شهر سجستان بین دروازه ٔ کرکویه و دروازه ٔ نیشک که درآن بناهای بزرگ برآورده بودند و بانی آن عمرو لیث است و پس از آن دارالام
جامع هراتلغتنامه دهخداجامع هرات . [ م ِ ع ِ هََ ] (اِخ ) مسجدی است در هرات . مؤلف مرآت البلدان آرد: مسجد مابین دروازه ٔ خوش و هرات واقع شده و موضعی که مسجد در آن بنا شده از بهترین ن