دره غریبلغتنامه دهخدادره غریب . [ دَرْ رَ غ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در 24هزارگزی باختر دهدز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
زاملغتنامه دهخدازام . (اِخ ) دره ای است در هندوستان که سلطان محمود غزنوی در آن شکار میکرد. گویند در یک روز سیصد و سی و سه گرگ در آن دره گرفتند. (برهان قاطع). دره ای است در هندو
علی ترکمانیلغتنامه دهخداعلی ترکمانی . [ ع َ ی ِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی بن سلیمان ماردینی حنفی ترکمانی ، ملقّب به علاءالدین و مشهور به ابن الترکمانی . فقیه و اصو
لجاءلغتنامه دهخدالجاء. [ ل َ ج َءْ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). نام موضعی مرتفع به سوریه درسنجاق حوران واقع در شمال غربی جبل حوران . به مشرق آن وادی لوده و به مغرب وادی
بی فریادلغتنامه دهخدابی فریاد. [ ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + فریاد) بی دادرس . بی فریادرس . آنجا که کس بفریاد کس نرسد. بی دادرس و چاره ناپذیر:ای نگار ازحد گذشت این فتنه و بیداد توکی ت
بادخانیلغتنامه دهخدابادخانی . (اِخ ) بادخوانی . نام چشمه ای است در قریه ٔ هوا که یکی از قراء دامغانست . گویند اگر اندک چیزی مردار در آن چشمه افتد باد و طوفان بمرتبه ای شود که آدم ر