درهم برهملغتنامه دهخدادرهم برهم . [ دَ هََ ب َ هََ ] (ص مرکب ) درهم و برهم . پریشان و بی نظام . (آنندراج ). در هرج و مرج افتاده و پریشان شده . (ناظم الاطباء). آشفته . مشوش . شلوغ پلو
درهم و برهملغتنامه دهخدادرهم و برهم . [ دَ هََ م ُ ب َ هََ ] (ص مرکب ، از اتباع ) درهم برهم . شوریده . آشفته . قاطی پاطی . شلوغ پلوغ . (یادداشت مرحوم دهخدا).- خوابهای درهم و برهم ؛ اض
درهمبرهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت هم، قاطی پاطی، شیرتوشیر، قاراشمیش، وصله پینه، گوناگون متنوع، گوناگون، متفرقه، درهم، نامشخص
برهم درهملغتنامه دهخدابرهم درهم . [ ب َ هََ دَ هََ ] (ص مرکب ) پریشان . آشفته . زیروزبر. (آنندراج ). مضطرب . مشوش . زیر و بالا. سرنگون . (ناظم الاطباء). درهم برهم .
آشفتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیسامان، بینظم، پراکنده، درهم، درهمبرهم، ژولیده، متفرق، متلاطم، مختل، مغشوش، نابسامان، ناجور، نامرتب، نامنظم ۲. آتشی، پریشان، پریشانحال، پریشانخاطر، خشمگین،
مغشوشفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشفته، پریشان، درهم، درهمبرهم، درهمریخته، شوریده، قاطیپاطی، مختل ۲. غشدار، غشی، ناخالص، ناسره ≠ منظم ۳. خالص، ناب
بیشکلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل بیشکلی، آمورفیسم، فقدانفُرم، بینظمی، آشفتگی عدم وضوح، تاری، کوری، سیاهی، تاریکی، گرگومیش، رنگپریدگی پیدایش، مادۀ اولیه، لجه، ابر، چیز بیشکل، خمی