درنگ کنندهلغتنامه دهخدادرنگ کننده . [ دِ رَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) تأخیر کننده . تأمل کننده . لابث (دهار). لَبِث . (منتهی الارب ). معوِّق . (منتهی الارب ). رجوع به درنگ کرد
درنگفرهنگ انتشارات معین(دِ رَ) [ په . ] (اِ.) 1 - توقف ، سکون . 2 - آهستگی ، کندی . 3 - آسایش ، راحتی .
درنگفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایست، توقف، سکون، مکث، وقفه ۲. فرصت، مهلت ۳. تامل، تانی ۴. تاخیر، دیرکرد، مطال
درنگ کارلغتنامه دهخدادرنگ کار. [ دِ رَ ] (ص مرکب ) درنگ کننده . بطی ءالعمل . (یادداشت مرحوم دهخدا). آهسته کار. کسی که در آن حال که به انجاح حاجت پردازد آهستگی و سستی ورزد و سپس بمان
لبثلغتنامه دهخدالبث . [ ل َ ب ِ ] (ع ص ) درنگ کننده ؛ منه قوله تعالی : لابثین فیها احقابا. (قرآن 23/78). لابث . (منتهی الارب ).