درمانهلغتنامه دهخدادرمانه . [ ] (اِ) نام درختی است . گرم دانه . جرمدانق . مثنان . ثومالاآ. رجوع به ثومالاآ و جرمدانق شود.
درماندهگویش اصفهانی تکیه ای: darmunda طاری: darmunda طامه ای: darmunde طرقی: dermanda کشه ای: dermandi نطنزی: darmunda
خادعلغتنامه دهخداخادع .[ دِ ] (ع ص ) فریبنده . (دستور الاخوان ) : خادع دردند درمانهای ژاژره زنند وزرستانان رسم باژ. مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر 6 ص 522). || راه که گاه هویدا گردد
ثومالاالغتنامه دهخداثومالاا. (معرب ،اِ) مثنان است . (ابن البیطار). و مثنان درخت گرم دانه است و آن نوعی از مازریون است و گرم دانه تخم وی بود. (اختیارات بدیعی ). و آن دو قسم است یکی
دست فروشستنلغتنامه دهخدادست فروشستن . [ دَ ف ُ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) دست شستن . دست کشیدن . مأیوس شدن . منصرف شدن . چشم پوشیدن . صرفنظر کردن : پای از طلب کرم فروبنددست از صفت وفا فروشو
بیمارلغتنامه دهخدابیمار. (ص ) ناتوان و خسته . (برهان ). ناتوان ومریض . (انجمن آرا). مریض . (شرفنامه ٔ منیری ). ناتندرست . دردمند. ناتوان . ناخوش . رنجور. (ناظم الاطباء). این لفظ
الفغدنلغتنامه دهخداالفغدن . [ اَ ف َ دَ ] (مص ) اندوختن . کسب کردن . (صحاح الفرس ). جمع کردن . ذخیره کردن . گرد کردن . الفاختن . الفختن . الفخدن . الفیدن . الفنجیدن . ماضی الفغدن