درقبالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر قبال، درمقابل، عوض، درعوضِ، بهجایِ، دربرابر، با بالعکس، یا بالعکس، برعکس، پسوپیش، ازطرف دیگر بهنوبت
دربالالغتنامه دهخدادربالا. [ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 4هزارگزی خاور ورامین با 226 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است . (ا
گارانتیفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ.) تعهد سازنده یا فروشندة کالا درقبال خریدار برای ارائه خدمات پس از فروش در طی مدت مشخص ، ضمانت ، تضمین . (فره ).
بهرهکشیexploitation2واژههای مصوب فرهنگستانرفتار غیرمنصفانه با دیگران برمبنای منفعت شخصی و به دور از انسانیت برای درخواست ارائة بیشترین خدمات درقبال کمترین پرداخت
فروختنلغتنامه دهخدافروختن . [ ف ُ ت َ ] (مص ) در اوستا ظاهراً فروخش به معنی صدا کردن وبه معرض فروش گذاشتن ، در پهلوی فرختن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). چیزی را درقبال پولی به دیگ
بهجایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر جای، درعوض، بهازای، دربرابر، برایِ، درقبالِ، بدلِ وکالتاً، ازطرفِ، بهعوض، درمقابل