درغمیلغتنامه دهخدادرغمی .[ دَ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب است به درغم ، که ناحیه ای است در دو فرسخی سمرقند. (از الانساب سمعانی ). منسوب به درغم که شراب آنجا مشهور بوده است : قال [ کسری
درغمیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی شراب: ◻︎ شراب درغمی کز جام شامی / ز درغم نور گیرد تا حد شام (سوزنی: ۲۵۹).
درغملغتنامه دهخدادرغم . [ دَ غ َ ] (اِخ ) نام موضعی که آنجا شراب خوب می شود، و شراب درغمی منسوب بدانجاست . (برهان ). نام ناحیه و شهری است از اعمال سمرقند و مشتمل بر چند پارچه ده
رامشیلغتنامه دهخدارامشی . [ م ِ ] (ص نسبی ) مطرب . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ رشیدی ). بمعنی رامشگر است که سازنده و خواننده باشد. (برهان ). مطربه . (یادداشت مؤلف ). سازنده