ديردیکشنری عربی به فارسیدير , صومعه , خانقاه , کليسا , نام کليساي وست مينستر() , راهرو سرپوشيده , اطاق يا سلول راهبان وتارکان دنيا , ايوان , گوشه نشيني کردن , درصومعه گذاشتن , مجمع , خ
cloistersدیکشنری انگلیسی به فارسیغارها، ایوان، صومعه، راهرو سرپوشیده، دیر، اطاق یا سلول راهبان و تارکن دنیا، گوشهنشینی کردن، در صومعه گذاشتن
زخملغتنامه دهخدازخم . [ زَ ] (اِ) این لغت در پهلوی هم بوده است . (از فرهنگ نظام ). پهلوی زخم یا زحم زام کردی افغانی زخم ، بلوچی زخم و زام (شمشیر). (فقه اللغه ٔ هرن ص 652). گیلک
بازلغتنامه دهخداباز. (ق ) تکرار و معاودت چنانکه گویند باز بگو یعنی مکرر بگو و باز چه میگوید یعنی دیگرچه میگوید. (برهان ). تکرار و معاودت کاری . (غیاث ). دیگر. (انجمن آرا) (آنند