درسینانلغتنامه دهخدادرسینان . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است در چهار فرسنگی مرو، در سمت بالای آن ، و نسبت به آن درسینانی باشد. (از معجم البلدان ) (از الانساب سمعانی ).
درسیانلغتنامه دهخدادرسیان . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای از خره ٔ مؤمن آباد در قاینات . (یادداشت مرحوم دهخدا).
داسیرانلغتنامه دهخداداسیران . (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج . واقع در یکهزارگزی شمال دژ شاهپور. دامنه . سردسیر دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آ
دربیدانلغتنامه دهخدادربیدان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت ،واقع در 48هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 14هزارگزی شمال راه فرعی عنبرآباد به بم . آب آن
درسیانلغتنامه دهخدادرسیان . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای از خره ٔ مؤمن آباد در قاینات . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مؤمن آبادلغتنامه دهخدامؤمن آباد. [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش درمیان شهرستان بیرجند. این دهستان در جنوب بخش درمیان واقع شده و هوای نسبتاً سالم و معتدل دارد وآب آن ش
ماهچهلغتنامه دهخداماهچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر ماه یعنی ماه کوچک و خرد. (ناظم الاطباء). || هلال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طوطی بچگان را سلب سبز بریدندشلوارک با ماهچ
داسیرانلغتنامه دهخداداسیران . (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج . واقع در یکهزارگزی شمال دژ شاهپور. دامنه . سردسیر دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آ