درسن آبادلغتنامه دهخدادرسن آباد. [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران واقع در 12 هزارگزی جنوب ری با 294 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغراف
حسین صیمریلغتنامه دهخداحسین صیمری . [ ح ُ س َ ن ِ ص َ م ُ ] (اِخ ) ابن مفلح بن حسن بحرینی ملقب به نصیرالدین فقیه . متوفی در محرم 933 هَ . ق . / 1526 م . در سن هشتاد سالگی درگذشت و در
زاهد گیلانیلغتنامه دهخدازاهد گیلانی .[ هَِ دِ ] (اِخ ) تاج الدین ابراهیم فرزند روشن امیر.در کتاب اسس المواهب السنیة فی مناقب الصفویة، مشهور به صفوة الصفاء، تألیف توکلی بن اسماعیل بن ح
چارسولغتنامه دهخداچارسو. (اِ مرکب ) جائی که چهار بازار در آنجا منشعب شوند. (برهان ). بازاری که هر چهار طرف راه داشته باشد. (آنندراج ). نام آن جای از بازار که به هر چهار طرف راسته
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) غفاری ، ملقب به کمال الملک ، فرزند میرزابزرگ کاشانی . از استادان بزرگ فن نقاشی در ایران . وی در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه در سال
علاءالدوله ٔ سمنانیلغتنامه دهخداعلاءالدوله ٔ سمنانی . [ ع َ ئُدْ دَ ل َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) شیخ رکن الدین بیابانکی . حمداﷲ مستوفی که معاصر او بوده در تاریخ گزیده آرد: وی پسر ملک شرف الدین سمنانی