درست کردندیکشنری فارسی به عربیاسلوب , اعدد , بنية , حصة , حياکة , صنع , عدل , عنوان , کامل , کيف , مازق , مجري , نظم , نظيف , هالة , وافق , يمين
درست کردندیکشنری فارسی به انگلیسیcorrect, dispense, make, fix, mend, preparation, rectify, repair, rig, right
میسرلغتنامه دهخدامیسر. [ م ُ ی َس ْ س َ ] (ع ص ) ممکن وهر چیز سهل و آسان کرده شده و هر چیز شدنی و ممکن الحصول و کردنی و قابل عمل و کار. (ناظم الاطباء). آسان کرده شده اسم مفعول ا
میزانلغتنامه دهخدامیزان . (ع اِ) (از «وزن ») ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). ترازو. ج ، موازین . (مهذب الاسماء). آلتی که با آن وزن اشیا بسنجند. اصل آن مِو
مؤلفةلغتنامه دهخدامؤلفة. [ م ُ ءَل ْ ل َ ف َ ] (ع ص ) تأنیث مؤلف . ج ، مؤلفات . کتاب و رساله ٔ نوشته شده . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مؤلف شود. || (اصطلاح پزشکی ) مقابل مف
لازملغتنامه دهخدالازم . [ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لزوم . واجب . (زمخشری ). فی الاستعمال به معنی الواجب . (تعریفات ). ناگزیر. دربایست . بایا. بایسته . ضرور. کردنی . فریضه . این
قرآنلغتنامه دهخداقرآن . [ ق ُرْ ] (اِخ ) نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر حضرت محمدبن عبداﷲ (ص ) پیامبر اسلام نازل گردید. و در لفظ قرآن اختلاف است . برخی گوینداسم علم غیرمشتق است