۱. صحیح.
۲. سالم؛ بیعیب.
۳. [قدیمی] تمام؛ کامل.
۴. [قدیمی] امین و استوار.
۵. (اسم) [قدیمی] سیم و زر مسکوک و تمامعیار.
〈 درست شدن: (مصدر لازم)
۱. [عامیانه] ساخته شدن.
۲. آماده شدن.
۳. [عامیانه] اصلاح شدن.
〈 درست کردن: (مصدر متعدی)
۱. [عامیانه] ساختن.
۲. آماده کردن.
۳. [عامیانه] تربیت دادن.
۱. راست، صحیح
۲. استوار، تمام، کامل
۳. تندرست، سالم
۴. حق، حقیقی، صواب، واقع
۵. امین، درستکار، صائب، موثق ≠ خطا
accurate, all right, aright, barely, clean, dead, direct, downright, even, clear, fair , flat, correct, full , directly, exact, just, faithful, fully, functional, honest, right, sharp, sound, kosher, legitimate, true, very, ortho-, out, perfect, precise, precisely, prompt, proper, quite, righteous, rightful, rightly, smack, strict, truthful, whole