درسارلغتنامه دهخدادرسار. [ دَ ] (اِ مرکب ) درساره .دیواری باشد که در پیش قلعه و محوطه و خانه بکشند چنانکه در قلعه و خانه نمودار نباشد. (برهان ). دیواری که پیش در خانه بکشند که در
درسارفرهنگ انتشارات معین(دَ) (اِمر.) 1 - درساره ، دیواری که جلو درِ خانه یا قلعه درست کنند. 2 - پرده ای که جلوی در خانه بیاویزند.
درسارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. درگاه.۲. پردهای که در پیش در خانه بیاویزند.۳. دیواری که در حیاط جلو در خانه درست کنند که داخل خانه دیده نشود.
درسارهلغتنامه دهخدادرساره . [ دَ سا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از: در + ساره ،پرده ) درسار. معنی ترکیبی آن در پرده است . || پرده . (از برهان ) (از آنندراج ). || دیوار پیش در قلعه و خان
درسارهلغتنامه دهخدادرساره . [ دَ سا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از: در + ساره ،پرده ) درسار. معنی ترکیبی آن در پرده است . || پرده . (از برهان ) (از آنندراج ). || دیوار پیش در قلعه و خان
پرسلغتنامه دهخداپرس . [ پ َ ] (اِ) پرده . حجاب . پوشش . پرده که بر روی چیزها پوشند. || درسار. پرده . خیش . پرده که از جاها آویزند. (برهان ). || پرس اشتر؛ مهار چوبین . چوب بینی
ازملکلغتنامه دهخداازملک . [ اَ م َ ل َ ] (اِ) پیچکی است خاردار که درهمه ٔ جنگلهای شمال ایران و اراضی کم ارتفاع ساحلی و در آستارا تا 800 گزی دیده میشود. میوه ٔ آن خوراکی وچوب وی ب
سارلغتنامه دهخداسار. (اِ) سر. (برهان ) (جهانگیری ) (شعوری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). که به عربی رأس گویند. (برهان ). به این معنی در ترکیبات زیر آمده است : آسیمه سار، سرآسیمه .
درلغتنامه دهخدادر. [ دَ ] (اِ) باب . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). آنچه از قطعات تخته یا از صفحات آهن و غیره سازند مربع مستطیل به قامت آدمی یا خردتر یا بلندتر و به پهنای گز