درساختنلغتنامه دهخدادرساختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن . متحد گشتن . (ناظم الاطباء). همدست شدن : أسودبن عفان از فعل این پادشاه ستوه گشت و با مهتران حدیس در ساخت و عملوق را با ج
درساختنیلغتنامه دهخدادرساختنی . [دَ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور سازش و ساختن : ایزد چو نصیب من چنین کرددر ساختنی است با چنین درد.نظامی .
درباختنلغتنامه دهخدادرباختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) دربازیدن .باختن . بازی کردن . (ناظم الاطباء). قمار : چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دائره درباخت کجه . (منسوب به رودکی
درتاختنلغتنامه دهخدادرتاختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) تاختن . بسرعت دویدن . چهارنعل بتاخت درآمدن : آب از جوی بایستاد و با امیر بگفتند و وقت چاشتگاه بود، طلیعه ٔ ما درتاخت که خصمان آم
درباختنفرهنگ انتشارات معین(دَ تَ) (مص م .) 1 - باختن ، از دست دادن . 2 - بازی کردن . 3 - خرید و فروش کردن .
درساختنیلغتنامه دهخدادرساختنی . [دَ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور سازش و ساختن : ایزد چو نصیب من چنین کرددر ساختنی است با چنین درد.نظامی .
واپرداختنلغتنامه دهخداواپرداختن . [ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) خالی کردن . فارغ کردن : ولیک امشب شب درساختن نیست امید حجره واپرداختن نیست . نظامی .- رخت واپرداختن ؛ ترک گفتن . خالی کردن :
درفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدر اول بعضی مصادر افزوده میشود و معنی کلمه را اندکی تغییر میدهد: درآمدن، درآوردن، درآویختن، دربردن، دررسیدن، دررفتن، درساختن، درگذشتن.
دیاتومهلغتنامه دهخدادیاتومه . [ ت ُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) رستنی ذره بینی از گروه جلبکها (رستنیهای ابتدائی فاقد ریشه و ساقه وبرگ و گل ولی دارای کلوروفیل و از منابع عمده ٔ غذای ماهیها
فروآمدنلغتنامه دهخدافروآمدن . [ ف ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) فروافتادن و ریخته شدن خانه و دیوار. (آنندراج ). پایین آمدن و افتادن : بسنگ آسیا ماند بگردش فروآید همی چون سنگ بر سر. ناصرخسر