درز کورfrozen jointواژههای مصوب فرهنگستاندرزی پیچی که براثر خوردگی یا سفتی بیشازحدِ پیچها دیگر جوابگوی انبساط و انقباض ریلها نیست
دره کورانلغتنامه دهخدادره کوران . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 55هزارگزی شمال باختری شوسف و 19هزارگزی خاور هشتوکان ، با 108 تن سکنه .
ستارةدیکشنری عربی به فارسیکور , نابينا , تاريک , ناپيدا , غير خوانايي , بي بصيرت , کورکردن , خيره کردن , درز يا راه(چيزي را) گرفتن , اغفال کردن , چشم بند , پناه , سنگر , مخفي گاه , هرچيز
blindدیکشنری انگلیسی به فارسینابینا، پرده، چشم بند، پناه، در پوش، کور کردن، خیره کردن، درز یا راه گرفتن، اغفال کردن، کور، بی بصیرت، عاجز، تاریک، غیر خوانایی، نا پیدا، هر چیزی که مانع عبور ن
blindsدیکشنری انگلیسی به فارسیپرده ها، پرده، چشم بند، پناه، در پوش، کور کردن، خیره کردن، درز یا راه گرفتن، اغفال کردن
نخچیرانلغتنامه دهخدانخچیران . [ ن َ ] (اِ) ج ِ نخچیر. (از آنندراج ). || (اِخ ) خسرو پرویز که دارالملک در کوره ٔ خسروخره و مدین داشته شهری در آن حدود بساخت و در آن قصری از سنگ سیاه
دوختنلغتنامه دهخدادوختن . [ ت َ ] (مص ) (مصدر دیگر یا حاصل مصدر آن دوزش و دوزندگی و مصدرمرخم آن دوخت است ). دوزیدن . پیوند دادن و متصل کردن پارچه های جامه و جز آن با سوزن و نخ به