درز پیچیbolted jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعی درز ریل که در محل اتصال ریلهایی که با وصله و پیچومهره به هم متصل شدهاند ایجاد میشود
در پیچیscrew cap, twist-off lidواژههای مصوب فرهنگستاندرِ ظروف مواد غذایی که با پیچاندن بازوبسته میشود
ریلبند درز ریلjoint tieواژههای مصوب فرهنگستانریلبندی که زیر درز پیچی قرار میگیرد متـ . ریلبند درز، تراورس درز ریل
درز تکیهگاهیsupported jointواژههای مصوب فرهنگستاندرزی پیچی که در زیر آن سه ریلبند قرار دارد که دو تای آنها در فاصلۀ اندکی از انتهای دو ریل و سومی در مرکز درز و در میان دو ریلبند دیگر قرار دارد
مولغتنامه دهخدامو. (اِ) هر یک از تارشکلها که در روی پوست حیوانات و در روی بعض مواضع بدن انسانی پدیدار است و به تازی شَعْر گویند. (از ناظم الاطباء). به عربی شَعْر می گویند. (از
مویلغتنامه دهخداموی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. م
درز پیچبریدهstripped jointواژههای مصوب فرهنگستاندرزی پیچی که در آن با فاصله گرفتن دو سر ریل و وصله از یکدیگر پیچهای اتصالِ دستکم یکی از ریلها بریده شده است