۱. شکاف؛ چاک؛ شکاف باریک.
۲. بخشی از شکاف جامه که دوخته باشند.
〈 درز کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] آشکار شدن و فاش شدن راز یا مطلبی.
〈 درز گرفتن: (مصدر متعدی)
۱. دوختن درز جامه.
۲. [عامیانه، مجاز] کوتاه کردن سخن.
ترک، چاک، رخنه، روزن، شقاق، شکاف
chink, cleavage, cleft, crack, cranny, crevice, escape, fissure, hole, interstice, joint, leak, leakage, separation, split, suture