درراهunderwayواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که نه درلنگر باشد، نه به گِل نشسته و نه به جایی بسته شده باشد
چشم درراهیلغتنامه دهخداچشم درراهی . [ چ َ / چ ِ دَ ] (حامص مرکب ) چشم براهی .چشم برراهی . انتظار. تربص . رجوع به چشم برراهی شود.
چشم درراهیلغتنامه دهخداچشم درراهی . [ چ َ / چ ِ دَ ] (حامص مرکب ) چشم براهی .چشم برراهی . انتظار. تربص . رجوع به چشم برراهی شود.
برثانلغتنامه دهخدابرثان . [ ب َ ] (اِخ ) وادیی است درراه رسول خدا صلوات اﷲعلیه بسوی بدر. (منتهی الارب ).
باقدرالغتنامه دهخداباقدرا. [ ق َ ] (اِخ ) از قرای شرقی بغداد درراه خراسان است . (از معجم البلدان و مراصدالاطلاع ).
شَکَرَفرهنگ واژگان قرآنشکر کرد (شکر به معناي آن است که نعمت ولي نعمت را طوري به کار بزني که از انعام منعم آن خبر دهد(درراه درست استفاده کني ) و يا ثناي او بگويي که چه نعمتها به تو ار