درختگویش اصفهانی تکیه ای: deraxt طاری: deraxt طامه ای: deraxt طرقی: deraxt کشه ای: deraxt نطنزی: deraxt
درختلغتنامه دهخدادرخت . [ دَ / دِ رَ ] (اِ) ترجمه ٔ شجر. (آنندراج ). هر گیاه خشبی که دارای ریشه وتنه و ساقه و شاخه ها بود. شجر. نهال . (ناظم الاطباء).رستنی بزرگ و ستبر که دارای
درختلغتنامه دهخدادرخت . [ دَ / دِ رَ ] (اِ) ترجمه ٔ شجر. (آنندراج ). هر گیاه خشبی که دارای ریشه وتنه و ساقه و شاخه ها بود. شجر. نهال . (ناظم الاطباء).رستنی بزرگ و ستبر که دارای
روغنلغتنامه دهخداروغن . [ رَ / رُو غ َ ] (اِ) هر ماده ٔ دسم و چربی که در حرارت متعارفی میعان داشته باشد خواه حیوانی بود مانند روغن گوسپند و گاو وجز آن و یا نباتی مانند روغن بادا
باداملغتنامه دهخدابادام . (اِ) ترجمه ٔ گوز باشد. (آنندراج ). لَوز. (منتهی الارب ) (دهار). ابوالمثنی . نوع بادام «آمیگ دالوس » که میان بَرِ آنها خوراکی نیست ولی مغز هسته ٔ آنها که
مرلغتنامه دهخدامر. [ م ُ / م ُرر ] (ع اِ) داروئی است تلخ همچون صبر که به شکستگی ها بمالند و ببندند، بگیرد و درست شود. (ترجمه ٔ بلعمی تاریخ طبری ). آب منجمد درختی است مغربی شبی
قهوهلغتنامه دهخداقهوه . [ ق َهَْ وَ ] (ع اِ) قهوة. خمر. (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ). شراب . (آنندراج ). می . (منتهی الارب ). نوعی از خمر غلیظ که بزودی شارب خود را سیر میگرداند،