درخاستنلغتنامه دهخدادرخاستن . [ دَت َ ] (مص مرکب ) افراشتن . بر پا کردن . بلند کردن . || گذاشتن . نهادن . جا دادن . (ناظم الاطباء).
درخاستنلغتنامه دهخدادرخاستن . [ دَت َ ] (مص مرکب ) افراشتن . بر پا کردن . بلند کردن . || گذاشتن . نهادن . جا دادن . (ناظم الاطباء).
لطیف الدینلغتنامه دهخدالطیف الدین . [ ل َ فُدْ دی ] (اِخ ) زکی مراغه ای . لطیف جهان و افضل گیهان و اصل او از مراغه بود، اما مولد و منشاء او در کاشغر اتفاق افتاد، از آن سبب ترکان تنگ چ