درحلغتنامه دهخدادرح . [ دَ ] (ع مص ) راندن و دفع نمودن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
درحلغتنامه دهخدادرح . [ دَ رِ ] (ع ص ) پیر و سالخورده و هرم (مذکر و مؤنث در آن یکسان است ). (از اقرب الموارد).
درحلغتنامه دهخدادرح . [ دُرُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا بخش در میان شهرستان بیرجند، واقع در 120هزارگزی جنوب خاوری در میان و آخرین حد راه اتومبیل رو از بیرجند، با 1484
درهگویش اصفهانی تکیه ای: darra طاری: lâ طامه ای: darra / lâ طرقی: darra / röxâna کشه ای: röxâna نطنزی: darra
درحةلغتنامه دهخدادرحة. [ دَ رِ ح َ ] (ع ص ) مؤنث دَرِح : ناقة درحة؛ ناقه ٔ پیر. (از منتهی الارب ). رجوع به دَرِح شود.