درةالبیضاءلغتنامه دهخدادرةالبیضاء. [ دُرْ رَ تُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) مروارید سپید. گوهر سپید. || در اصطلاح تصوف عقل اول . (تعریفات جرجانی ). و رجوع به دره ٔ بیضاء شود.
دارالبیضاءلغتنامه دهخدادارالبیضاء. [ رُل ْ ب َ ](اِخ ) شهری در کنار اقیانوس اطلس که همان کازابلانکاباشد. (المنجد بخش اعلام ). رجوع به کازابلانکا شود.
دارةالجثوملغتنامه دهخدادارةالجثوم . [ رَ تُل ْ ج ُ ] (اِخ ) جایی است از دارات عرب متعلق به خاندان اضبطبن کلاب و جثوم آبی است که از دارةالبیضاء خیزد. (معجم البلدان ).
دارةلغتنامه دهخدادارة. [ رَ ] (ع اِ) ریگزار. (منتهی الارب ). || سرای . || قبیله . || زمین وسیع میان کوهها. || هر چیز که محیط چیزی باشد. || خرمن ماه . هاله ٔ ماه . ج ، دارات و دو
دارالبیضاءلغتنامه دهخدادارالبیضاء. [ رُل ْ ب َ ](اِخ ) شهری در کنار اقیانوس اطلس که همان کازابلانکاباشد. (المنجد بخش اعلام ). رجوع به کازابلانکا شود.
کازابلانکالغتنامه دهخداکازابلانکا. [ ب ِ ] (اِخ ) دارالبیضاء. بندر بسیار معتبر کشور مراکش ، واقعدر ساحل اوقیانوس اطلس . عده ٔ سکنه ٔ آن 460000 تن است . شهری جدید و مرکز عمده ٔ بازرگان