دربیلغتنامه دهخدادربی . [ دَ ] (اِ) دربه . درپه . درپی . پینه و پیوندی که بر جامه دوزند. (برهان ). پینه و درپی و پاره ای که بر جامه و جز آن دوزند. (ناظم الاطباء). رقعه . وصله :
دربیلغتنامه دهخدادربی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به درب که جایگاهی است در نهاوند. || منسوب به درب که جایگاهی است در بغداد. (از الانساب سمعانی ).
دربیفرهنگ انتشارات معین(دِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - مسابقة اسب دوانی ویژة اسب های سه ساله . 2 - رقابت ورزشی همراه با تعصب بین دو تیم همشهری .
مُقْوِينَفرهنگ واژگان قرآندربیابان مانده ها-تهي دستان-در اصل مقوئين بوده است ( جمع اسم فاعل از باب افعال اقواء است ، و اقواء به معناي وارد شدن و ماندن در بياباني است که احدي در آن نباشد