دربحةلغتنامه دهخدادربحة. [ دَ ب َ ح َ ] (ع مص ) دویدن از ترس . || پست و خم کردن پشت خود را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رام و خوار گردانیدن . (از منتهی الارب ). دربخة
مدربحلغتنامه دهخدامدربح . [ م ُ دَ ب ِ ] (ع ص ) آنکه از ترس می دود. (ناظم الاطباء). دونده از ترس . (آنندراج ). نعت فاعلی است از دربحة. || آنکه پشت خم می کند و فروتنی می نماید. (ن
دربخةلغتنامه دهخدادربخة. [ دَ ب َ خ َ ] (ع مص ) تن دادن کبوتر ذکر خود را و رام گردیدن برای سفاد. (از منتهی الارب ). || پست و خم کردن مرد پشت خود را. (از منتهی الارب ) (از اقرب ال
رام گردانیدنلغتنامه دهخدارام گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب )رام کردن . مطیع کردن . منقاد ساختن . فرمانبردار کردن . نرم کردن : تتلیس ؛ رام و منقاد گردانیدن اسب را. تدییث ؛ رام و نرم گرد
درباةلغتنامه دهخدادرباة. [ دَ ] (ع مص ) انداختن کسی را. (از منتهی الارب ).کسی را در کریهه و بلا افکندن . (از اقرب الموارد).
دربجةلغتنامه دهخدادربجة. [ دَ ب َ ج َ ] (ع مص ) بعد سختی نرم گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مهربانی نمودن شتر ماده بر بچه ٔ خود. (از منتهی الارب ) (از اقرب المو