دربانیةلغتنامه دهخدادربانیة. [ دَ نی ی َ ] (ع اِ) نوعی از گاو باریک سم تنک پوست که چند کوهان دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دربانیلغتنامه دهخدادربانی . [ دَ ] (حامص مرکب ) شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری . (ناظم الاطباء).دربان بودن . بِوابَت . حِجابَت . حِجبَة : وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به
خربانیةلغتنامه دهخداخربانیة. [ خ َ نی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است : عاذیمون ، هرمس ، اعیانا، اواذی . گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کر
دربانیلغتنامه دهخدادربانی . [ دَ ] (حامص مرکب ) شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری . (ناظم الاطباء).دربان بودن . بِوابَت . حِجابَت . حِجبَة : وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به