درباشیالغتنامه دهخدادرباشیا. [دَ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ از قرای نهروان در بغداد، و آنرا ترباسیا نیز خوانند. (از معجم البلدان ).
دربادیانلغتنامه دهخدادربادیان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 45هزارگزی باختر زرند و 23هزارگزی باختر راه مالروزرند به رفسنجان . (از فرهنگ جغر
دربادیانلغتنامه دهخدادربادیان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 45هزارگزی باختر زرند و 23هزارگزی باختر راه مالروزرند به رفسنجان . (از فرهنگ جغر
مَلَئِهِفرهنگ واژگان قرآنجمعیت عظیم و متفقش - اشراف و بزرگان قومش -درباریانش (کلمه ملا به معناي جماعتي از مردم است که بر يک نظريه اتفاق کردهاند و اگر چنين جمعيتي را ملا ناميدند براي اي
مَلَئِهِمْفرهنگ واژگان قرآنجمعیت عظیم و متفقشان - اشراف و بزرگان قومشان -درباریانشان (کلمه ملا به معناي جماعتي از مردم است که بر يک نظريه اتفاق کردهاند و اگر چنين جمعيتي را ملا ناميدند ب
مَلَإِفرهنگ واژگان قرآنجمعیت عظیمی که بر یک نظر متفقند - اشراف و بزرگان قوم -درباریان (کلمه ملا بطوري که گفتهاند به معناي جماعتي از مردم است که بر يک نظريه اتفاق کردهاند و اگر چنين جم