دربارلغتنامه دهخدادربار. [ دَ ] (اِ مرکب ) بیت . خانه . مسکن . منزل . عمارت . سرای . بارگاه . (ناظم الاطباء). || پیشگاه و عرصه و بارگاه پادشاهان و امرا. (ناظم الاطباء). و به عربی
دربارهدیکشنری فارسی به انگلیسیabout, concerning, concerned, for, in re, on, over, regard, regarding, respecting, upon
دربارخرجلغتنامه دهخدادربارخرج . [ دَ خ َ ] (اِ مرکب ) خرج دربار. هزینه ٔ دربار. || قسمی از مالیات که زمین داران در بعضی ازجاهای هندوستان شمالی جمع می کردند. (ناظم الاطباء).
درباریلغتنامه دهخدادرباری . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دربار. هر چیز منتسب به دربار. هر کس که وابسته به دربار است . ملازم و خادم پادشاه . (ناظم الاطباء).