درازبال کیلهلغتنامه دهخدادرازبال کیله . [ دِ ل َ ] (اِخ ) از رودخانه های مازندران بوده است . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 24).
درازبالالغتنامه دهخدادرازبالا. [ دِ ] (ص مرکب ) درازبالای . دراز قد. طویل القامه . آنکه قدی دراز دارد.بلندقد. آخته بالا. کشیده بالا. قددراز. اُسحَلان . أسقف . أسنع. أشجع. أشفع.
دراززبانلغتنامه دهخدادراززبان . [ دِ زَ ] (ص مرکب ) زبان دراز. آنکه زبانی دراز و طویل دارد. || سخن آرا و نطاق . (ناظم الاطباء). || آنکه به صراحت هرچه خواهد بگوید و از کس نهراسد. گست
دراززبانیلغتنامه دهخدادراززبانی . [ دِ زَ ] (حامص مرکب ) دراززبان بودن . حالت و کیفیت دراززبان . || سخن آرایی و فصاحت . || عربده و غوغا. (ناظم الاطباء). گستاخی درگفتار: شاپور آن دختر
درازقامتلغتنامه دهخدادرازقامت . [ دِ م َ ] (ص مرکب ) که قامتی دراز دارد. طویل القامه . بلندبالا. اءَمطی ّ. عِلیان .قِیاق . هِرطال . (منتهی الارب ) : مردی بود درازقامت . (مجمل التوار
قبا سه چاکیلغتنامه دهخداقبا سه چاکی . [ ق َ س ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) قباراستا. قباراسته . کسبه . طلاب دینی و جز آنان که قبای دراز پوشیدندی و این کلمه ٔ موهنی است . رجوع به قباراستا و
یلمهلغتنامه دهخدایلمه . [ ی َ م َ / م ِ ] (اِ) یلمق . (دهار). نوعی از جامه ٔ پوشیدنی دراز که قبا نیز گویند. (ناظم الاطباء). قبا و معرب آن یلمق است . (از منتهی الارب ) (از المعرب
میرزاییلغتنامه دهخدامیرزایی . (حامص مرکب ) صفت و حالت و پیشه ٔ میرزا. نویسندگی ومنشی گری . || سلوک و رفتار مانند میرزا. || گستاخی و غرور و تکبر. (ناظم الاطباء).- میرزایی کشیدن ؛ ن
راستالغتنامه دهخداراستا. (ص ) راست باشد که نقیض کج است . || (اِ) راه و صراط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). || مقابل . روبرو. (ناظم الاطباء). مقابل چپ . راستا و چپا بمعنی طر
راستهلغتنامه دهخداراسته . [ ت َ / ت ِ ] (ص نسبی ) (از: راست و«هَ» نسبت ) بمعنی آنکه همه ٔ کارها را به دست راست کند، ضد چپه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (از شعوری ). آنکه کارها را بدس