درازکشفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحالتی از قرار گرفتن بر روی زمین، بهخصوص در موقع تیراندازی، که به سینه روی زمین میخوابند و پاها را دراز میکنند.
درازکش کردنلغتنامه دهخدادرازکش کردن . [ دِ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح نظام ، بروی خفتن . برو بدرازاخفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). دمر شدن . به رو بر زمین قرار گرفتن . از حر
تدفین درازکشextended burial, lightly flexed burial, extention burialواژههای مصوب فرهنگستانتدفینی که در آن جسد درازکش، با زاویۀ 180 درجه، در گور گذاشته میشود
درازکش کردنلغتنامه دهخدادرازکش کردن . [ دِ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح نظام ، بروی خفتن . برو بدرازاخفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). دمر شدن . به رو بر زمین قرار گرفتن . از حر
تدفین درازکشextended burial, lightly flexed burial, extention burialواژههای مصوب فرهنگستانتدفینی که در آن جسد درازکش، با زاویۀ 180 درجه، در گور گذاشته میشود
تدفین طاقبازsupine burialواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تدفین درازکش که در آن جسد پشت بر خاک و رو به آسمان دارد