درآمددیکشنری فارسی به انگلیسیearnings, income, pocketbook, prolegomena, return, revenue, take, takings
منحنی لافرLaffer curveواژههای مصوب فرهنگستانمنحنیای که رابطة میان نرخهای مالیاتی و درآمد مالیاتی حاصل از آنها را نشان میدهد
مصارفهلغتنامه دهخدامصارفه . [ م ُ رَ / رِ ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِ) مصارفة. عوارض (یا پول یا مال سرشکن شده ) که به مقتضای حال مؤدیان مالیات برای جبران کسر درآمدهای مالیاتی یاکسر در
عراق عجملغتنامه دهخداعراق عجم . [ ع ِ ق ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) ایالت جبال را در قرون وسطی غالب اوقات عراق عجم نامیده اند تا با عراق عرب اشتباه نشود. ایالات جبال (عراق عجم ) شهرهای بزرگی
مالیات سرمایهcapital levy, capital taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که افزون بر مالیات بر درآمد، بر داراییهای اشخاص حقیقی یا حقوقی وضع میشود