خدمۀ غیرموظفdeadhead crewواژههای مصوب فرهنگستانخدمهای که بهعنوان مسافر در پرواز حضور داشته و وظیفه و مسئولیتی در حین آن پرواز بر عهده نداشته باشند
دیدگاهلغتنامه دهخدادیدگاه . [ دی دَ / دْ ] (اِ مرکب ) دیدگه . دیده گاه .دیده . محل دیده بانی . جای نشست دیده بان . (فرهنگ جهانگیری ). جای پاسبانی دیدبان . محل دیدبان : یکی دیدبان آمد از دیدگاه سخن گفت با او ز ایران سپاه . <p
دیدگاهفرهنگ فارسی عمید۱. جای نشستن یا ایستادن دیدبان؛ جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند.۲. چشمانداز؛ منظره.
دیدگاهpoint of view, POV 1, standpointواژههای مصوب فرهنگستاندیدگاهی که از رهگذر آن رویداد ارائه میشود
گاهلغتنامه دهخداگاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گا