دده مطبخیلغتنامه دهخدادده مطبخی . [ دَ دَ / دِ م َ ب َ ] (اِ مرکب ) دده ٔ مطبخی . کنیز که در آشپزخانه کار کند.
ددهلغتنامه دهخدادده . [ دَ دَ ] (اِخ ) چلبی بن حمداﷲبن شیخ اماسی از خوشنویسان بلاد عثمانی بوده است .
ددهلغتنامه دهخدادده . [ دَ دَ ] (اِخ ) فاضل افندی او راست : لجةالفوائد و رسالة فی السیاسة الشرعیة. (کشف الظنون ).
مطبخیلغتنامه دهخدامطبخی . [ م َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به مطبخ . آنچه مربوط به آشپزخانه باشد. || باورچی . (غیاث ). آنکه طعام پزد. (آنندراج ). این انتساب طباخی است و عمل آن را افاد
کنیزلغتنامه دهخداکنیز. [ ک َ ] (اِ) پرستار و خدمتکار زنان باشد و به عربی جاریه خوانند. (برهان ). زن مملوکه و پرستار زنان . (غیاث ). خادمه و آن را برای تصغیر کنیزک گویند. (انجمن
غزلغتنامه دهخداغز. [ غ ُ ] (اِخ ) صنفی از ترکان غارتگر بوده اند که در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند و خراسان را به تصرف آوردند و سلطان سنجر را گرفته در قفس کردند. (برهان قاطع). غ
دده للهلغتنامه دهخدادده لله . [ دَ دَ / دِ ل َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کنیز سیاه و غلام سیاه . || مربیه ٔ اطفال و مربی اطفال . رجوع به دده و نیز رجوع به لله شود.