دافةلغتنامه دهخدادافة. [داف ْ ف َ ] (ع ص ) لشکر که بسوی دشمن مرور کند. (منتهی الارب ). لشکر که بسوی دشمن حرکت نماید. الجیش یدف نحو العدو. (اقرب الموارد). || مردمی از اهل بادیه ک
داهفةلغتنامه دهخداداهفة. [ هَِ ف َ ] (ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از مصدر دهف ، به معنی سخت گرفتن : داهفة من الناس ؛ مرد مسافر دور از اهل . (منتهی الارب ). داهفةمن الابل ؛ شتر مانده ٔ
حجرلغتنامه دهخداحجر. [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ). منع کردن یعنی بازداشتن کسی را از تصرف در مال خویش و حرام کردن . (زوزنی ) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی
دافةلغتنامه دهخدادافة. [داف ْ ف َ ] (ع ص ) لشکر که بسوی دشمن مرور کند. (منتهی الارب ). لشکر که بسوی دشمن حرکت نماید. الجیش یدف نحو العدو. (اقرب الموارد). || مردمی از اهل بادیه ک
داهفةلغتنامه دهخداداهفة. [ هَِ ف َ ] (ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از مصدر دهف ، به معنی سخت گرفتن : داهفة من الناس ؛ مرد مسافر دور از اهل . (منتهی الارب ). داهفةمن الابل ؛ شتر مانده ٔ