دخولغتنامه دهخدادخو. [ دَ خَو / خو ] (اِخ ) نام مستعار مؤلف این لغت نامه و امضاء وی ذیل مقالاتی که تحت عنوان «چرند و پرند» در روزنامه ٔ صوراسرافیل منتشر می ساخته است و نیزدر ر
دخولغتنامه دهخدادخو. [ دَ خَو /خو ] (اِ) مخفف دهخدا. رجوع به دهخدا شود. || خطابی که برخی از مردم ساده دل قزوین را کنند.
دخولدیکشنری عربی به فارسیپذيرش , قبول , تصديق , اعتراف , دخول , درامد , اجازه ء ورود , وروديه , پذيرانه , بارداد , هدايت ظاهري , ثبت , فقره , قلم , مدخل , ادخال