دخصلغتنامه دهخدادخص . [ دَ ] (ع مص ) پای انداختن گوسفند و جزآن در وقت رفتن و دویدن . (از تاج المصادر بیهقی ).
دأصلغتنامه دهخدادأص .[ دَ ءَ ] (ع مص ) فیریدن و سخت شادان شدن . || آکنده گوشت شدن شتران از فربهی . (منتهی الارب ).
داصلغتنامه دهخداداص . (اِ) مهره ٔ کبود باشد که در گردن استر و بر پالان نهند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 227).
دبصلغتنامه دهخدادبص . [ دَ ب َ ] (ع مص )زیاد شدن چربی . (ناظم الاطباء). || درخشان شدن زره . (زوزنی ). اما از منابع دیگر تأیید نشد.
دخصلغتنامه دهخدادخص . [ دَ ] (ع مص ) پای انداختن گوسفند و جزآن در وقت رفتن و دویدن . (از تاج المصادر بیهقی ).
دأصلغتنامه دهخدادأص .[ دَ ءَ ] (ع مص ) فیریدن و سخت شادان شدن . || آکنده گوشت شدن شتران از فربهی . (منتهی الارب ).
داصلغتنامه دهخداداص . (اِ) مهره ٔ کبود باشد که در گردن استر و بر پالان نهند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 227).
دبصلغتنامه دهخدادبص . [ دَ ب َ ] (ع مص )زیاد شدن چربی . (ناظم الاطباء). || درخشان شدن زره . (زوزنی ). اما از منابع دیگر تأیید نشد.
دخلدیکشنری عربی به فارسیدرامد , عايدي , دخل , ريزش , ظهور , جريان , وروديه , جديدالورود , مهاجر , واردشونده , منافع , بازده , سود سهام