دخرلغتنامه دهخدادخر. [ دُ ] (ع مص ) خرد گردیدن . || خوار و ذلیل شدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اعتیاد هرزهبینیpornography addictionواژههای مصوب فرهنگستانزیادهروی در مشاهدۀ تصاویر یا فیلمهای هرزه بهمنظور کسب لذت جنسی و بهعنوان ابزاری برای کسب آرامش و رهایی از تنش
مشاهدهلغتنامه دهخدامشاهده . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) دیدن . (غیاث ). مأخوذ از عربی ، ملاحظه و معاینه و ادراک با چشم و بینش و نگاه ونظر. (ناظم الاطباء). مشاهدت . د
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جریری . عطار نیشابوری در تذکرةالاولیاء آرد: آن ولی ّ قبه ٔ ولایت آن صفی کعبه ٔ هدایت آن متمکن عاشق آن متدین صادق آن در مشا
چینلغتنامه دهخداچین . (اِخ ) در اصطلاح و تداول و کتب نظم و نثر فارسی گاه به جای ترکستان چین بکار رفته است و آن قسمت از آسیای مرکزی که ترکستان شرقی و یا ترکستان چین خوانده می شو
حبشیلغتنامه دهخداحبشی . [ ح ُ ] (اِخ ) ابن جنادة. شیخ طوسی در فهرست گوید: کتابی دارد و احمدبن حسن آن را از او روایت کرده ، ظاهر این سخن آن است که امامی باشد ولیکن حال او مجهول ا