دخرلغتنامه دهخدادخر. [ دُ ] (ع مص ) خرد گردیدن . || خوار و ذلیل شدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
دخرلغتنامه دهخدادخر. [ دُ ] (ع مص ) خرد گردیدن . || خوار و ذلیل شدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
راندنلغتنامه دهخداراندن . [ دَ ] (مص ) دور کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). طرد کردن . دور داشتن از نزد خود. رد کردن . بد