دختر بودنلغتنامه دهخدادختر بودن . [ دُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) دوشیزه بودن . بکر بودن . بمهربودن . شوی ناکرده بودن دختر. ناآرمیده بودن دختر با کسی . بکارة.
دختردیکشنری فارسی به انگلیسیbairn, chit, colleen, daughter, female, gal, girl, lass, lassie, maid, maiden, miss, nymphet, she